در دیوان انوار(متوفای837ق)متخلص به قاسمی،غزل بشارت انگبزی وجود دارد که رایحه مهدوی از آن به مشام می رسد.
موسی به کوه طور،به نور عیان رسید توفیق وصل یار،عنان بر عنان رسید
شادی اهل عالم و،هنگام شادی است کاندر زمانه،مهدی آخر زمان رسید
آسوده ایم و ظاهر ماشاد و خرم است چون فیض فضل یار،جهان در جهان رسید(1)
1-سیمای مهدی موعود(عج)در آینه ی شعر فارسی،محمد علی مجاهدی،ص93.
نوشته شده توسط غلامرضا بحرینی در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:, |
نظر بدهيد
خبر آمد
خبری در راه است
سر خوش آن
دل که از آن آگاه است
شاید این
جمعه بیاید شاید
پرده از
چهره گشاید شاید
ادامه مطلب »
نوشته شده توسط غلامرضا بحرینی در شنبه 25 شهريور 1390برچسب:شعر آغاسی,شاید این جمعه بیاید شاید,مرحوم آغاسی,آقاسی, |
نظر بدهيد
تو را كم دارد
بگذار بگويمت، دلم غم دارد
يك عالمه اشك و آه و ماتم دارد
عجّل به ظهور، عصر آدينه ما
اي يوسف فاطمه، تو را كم دارد
¤¤¤
كجائي؟ بين راه؟
جمعه يعني يك هواي غصه دار
جمعه يعني لحظه لحظه انتظار
جمعه يعني يك سما فرياد و آه
جمعه شد آقا كجائي؟ بين راه؟
¤¤¤
يار آشنا
اي پيك راستان، خبر يار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسيم غم مخور
با يار آشنا، سخن آشنا بگو
¤¤¤
سربداران
مسير صبح بهاران كجاست؟
صفاگستر لاله زاران كجاست؟
رگ و ريشه لاله از هم گسست
گل انديشه سربداران كجاست؟
¤¤¤
آفتاب پنهان
در تاك مگر شراب پنهان نشده؟
در غنچه مگر گلاب پنهان نشده؟
اي بي خبران كه منكر صبح شديد
در شب مگر آفتاب پنهان نشده؟
¤¤¤
مؤذن
قيامت قامت و قامت قيامت
قيامت مي كند آن قد و قامت
مؤذن گر ببيند قامتت را
به «قدقامت» بماند تا قيامت
¤¤¤
ذهن شقايق
تو همچو بوي محبت ز پشت پنجره ها
درون ذهن شقايق خطور خواهي كرد
نگاه شوق و اميدم به آن دم صبحي است
كه خاك را به قدومت چو طور خواهي كرد
¤¤¤
خميده ام چو درختي...
اگرچه سوز دل و اشك و آه كم شده است
دوباره پلك دعايم به پات خم شده است
خميده ام چو درختي در آزمايش باد
هزار شاخه خشكيده ام قلم شده است
به بيت بيت غزل هاي شهر سرزده ام
نبودي و دل من باز متهم شده است
به پاي آمدنت مي نشينم اي خورشيد
اگرچه ماه تمامم هلال غم شده است
گذشت خاطره هامان يكي يكي افسوس
سياه مشق كتابم منم منم شده است
حامد انتظام
نوشته شده توسط غلامرضا بحرینی در شنبه 20 شهريور 1390برچسب:شعر, |
نظر بدهيد
تو را غايب ناميده اند، چون «ظاهر» نيستي، نه اينكه «حاضر» نباشي.
«غيبت» به معناي «حاضرنبودن»، تهمت ناروائي است كه به تو زده اند و آنان كه بر اين پندارند، فرق ميان «ظهور» و «حضور» را نمي دانند، آمدنت كه در انتظار آنيم به معناي «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت كه هر صبح و شام تو را مي خوانند، ظهورت را از خدا مي طلبند نه حضورت را. وقتي ظاهر مي شوي، همه انگشت حيرت به دندان مي گزند با تعجب مي گويند كه تو را پيش از اين هم ديده اند. و راست مي گويند، چرا كه تو در ميان مائي، زيرا امام مائي. جمعه كه از راه مي رسد، صاحبدلان «دل» از دست مي دهند و قرار از كف مي نهند و قافله دل هاي بي قرار روي به قبله مي كنند و آمدنت را به انتظار مي نشينند...
و اينك اي قبله هر قافله و اي «شبروان را مشعله» در آستانه آدينه اي ديگر با دلدادگان ديگري از خيل منتظرانت به خواندن پيامك هايي كه جمعه ها به ياد تو رد و بدل مي كنند مي نشينيم و همصدا با آنان سرود انتظار را زمزمه مي كنيم.
نوشته شده توسط غلامرضا بحرینی در شنبه 19 شهريور 1390برچسب:درد دل با امام زمان, |
1 نظر
امام سجاد (ع)می فرماید:اهل زمان غیبت او که قائل به امامت او و منتظر ظهور او باشند،برتر از مردم هر زمان دیگر می باشند،زیرا خدای تبارک وتعالی به آنها آن قدر عقل،فهم وشناخت عطا فروده است که غیبت امام در پیش آنها مانند حضور شده است.خداون اهل آن زمان را همانند مجاهدانی قرار داده که در محضر رسول اکرم(ص)شمشیر بزنند،آن ها مخلصان حقیقی و شیعیان واقعی و دعوت کنندگان به دین خدا در آشکار و نهان می باشند.

نوشته شده توسط غلامرضا بحرینی در یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:حدیث منتظران, |
نظر بدهيد